محسن اکبرزاده
بخوانیم: 1- معماری اندیشی/ پیتر زومتور/ علیرضا شلویری/ حرفه هنرمند از سالها پیش که متن انگلیسی را مرور کردم هوس ترجمه این کتاب با من ماند. صرفاً به خاطر لحن شخصی ای که زومتور با شناسه و زمان به افعال بخشیده بود اما سواد و جنمش در من نبود. کنار میز با او می نشستی، قهوه و سیگار روی میز بود و اون قلمش را آرام آرام برای ترسیم کردن آماده می کرد و درباره یک کلمه در قامت یک شعر با تو سخن می گفت. وقتی سید محمود حسینی زاد توی ماشین به من گفت علیرضا شلویری را می شناسم یا نه که در آلمان دکتری معماری می خواند و کتابی با این نشانی ها ترجمه کرده چندان خوش بین نبودم که متن به قوام رسیده باشد. از نظر من شاملو باید چنین متنی را ترجمه می کرد یا حتی بیژن الهی. ولی کتاب را که دست گرفتم خوشحال شدم که نامم جزء مترجمین بسیار این کتاب در بازار نشر ایران نیست. قرار ما در دفتر این بود که صبح قبل از شروع به کار، یکی از بخش ها که معمولاً 2-3 صفحه نیز بیشتر نیستند با صدای بلند برای همه خوانده شود. ولی همیشه این این خواندن به 3 یا 4 بخش تسری پیدا می کرد. این کتاب را داشته باشید، مثل کتابچه دعا، انجیلی کوچک که در بزنگاه هایی می تواند نجات بخش باشد.
2- کتاب آذر/ علی خدایی/ چشمه این کتاب داستان، داستان ندارد. تنها یک شخصیت دارد به نام اصفهان که جزء شخصیت های داستان نیست. همه شخصیت های داستان آدم هایی شیشه ای هستند که مکان به آنها روح داده است. رنگ داده است. رنگ ها اصفهان در شب هایش با چراغ ها و در روزهایش با فاصله ها به تن و حرف آدم ها نم می کشد. راوی میان سال است. آذر را دارد و پسرهایش. در شهر راه می رود نفس می کشد و تماشا می کند پل ها، میدان، چهارباغ ِ عصر و باران های معجزه گر را. کتاب را در یک نفس بدون فاصله مثل من بخوانید. مکاشفه ای است که از کالبد فراتر می رود و اصفهان را از تنش عریان می کند. مثل عریانی قدم به قدم راوی وقتی با باز کردن دکمه های پیراهن شروع شد و پاهای لخت روی برف و بعد بی هیچ، روی برف رها شدن و تماشای آسمان شهر. کتاب آذر برجسته ترین نوول فارسی است که یک شهر با معماری خانه هایش و کافه ها و پیاده رو ها، تنها قصه هزار و یک شبی یک داستان است.
اما نخوانیم: گفتگو با معمار جوان/ نسرین فقیه/ دفتر پژوهش های فرهنگی این کتاب بدترین کتاب معماری است که از سال 89 تا به امروز خوانده ام. چون پیش ترش را یادم نیست. تقریباً تا نیمه های کتاب خانم فقیه و مهران قارلقی که مصاحبه کننده است و باید نام او بر جلد بنشیند و نه نسرین فقیه، درباره این صحبت می کنند که بهتر است درباره چه چیزی صحبت کنند. وقتی به نتیجه نمی رسند چند پیشنهاد مطرح می شود که کتاب به بررسی این پیشنهادها برای صحبت می پردازد و بعد تمام می شود! همین و دیگر هیچ! در این بین شما چیزی جز تعارف و خودنمایی نمی بینید. هیچ دانش و اطلاعاتی درباره هیچ چیزی دریافت نمی کنید. فرآیندی درباره خلق یک اثر بر شما آشکار نمی شود. حتی عطف به عنوان کتاب، تمایزی بین دیدگاه دو نسلی که البته دو نسل دیگر هم بین شان جا می شود نمی بینید. هربار یکی چیزی تعریف می کند و دیگری با تایید آن شروع به سخن می کند و چیز دیگری تعریف می کند که نسبتی با اولی ندارد. حتی اگر کتابی با عنوان 999 پلان مسکونی آماده بخرید، عملی روشنفکرانه تر از مطالعه این کتاب انجام داده اید. هر چند مطالعه اش مزیت های بزرگی دارد. می آموزید که شهوت قلم نداشته باشید و برای چاپ کتاب هول نزنید چه در عنفوان جوانی چه در پیرانه سری. می آموزید که اتیکت های انتلکتوئل مآبی به هیچ وجه تضمین کننده کیفیت نیستند. می آموزید که نشری محترم، می تواند مبتنی بر روابط دوستانه مزخرف تحویل بدهد و خاطرات قبلی را که البته آن ها نیز چندان آثار موثری نبوده اند را از ذهن بزداید و البته به عنوان یک معمار این مهارت در شما تقویت و تثبیت می شود که بتوانید درباره هیچ چیز، ساعت ها و ساعت ها حرف ببافید. |
{jcomments on}