بهروز مرباغی
معماریخوانی به انتخاب و توصیه بهروز مرباغی من، بهدلایل مختلف، علاقمندم خوشبین باشم و از سطح کتابخوانی هموطنانم گلایه نکنم. در این کشور سالانه حدود 50 (پنجاه) هزار عنوان کتاب چاپ میشود، اگر یک دهم این کتابها اقبال عمومی را نصیب ببرند، بازهم عالی است. کتابِ خوب مشتری دارد و به چاپهای متعدد میرسد. حتی کتابهای تخصصی معماری و شهرسازی هم، علیرغم شبکه محدودِ توزیع آنها، اگر محتوای زنده و حرف تازه یا مفید داشتهباشند، بهراحتی به چاپهای دوم و سوم و چندم میرسند. بیایید به فهم و انتخاب مخابانمان احترام بگذاریم. در یکیدو سال گذشته شانس داشتم و کتابهایی را خواندهام که برایم لذتبخش بودهاند. سه عنوان از آخرینهای موردنظرم را معرفی میکنم. کاش میگفتید، مثلا، ده اثر معرفی کنم. کتابِ خوب کم نیست خوشبختانه. باغی میان دو خیابان چهارهزار و یک روز از زندگی کامران دیبا- گفتگوی رضا دانشور با کامران دیبا؛ انتشارات بنگاه؛ چاپ اول؛ 1393؛ قیمت: 27 هزارتومان «منظورم اینه که موزه (هنرهای معاصر) همون چشمه آبه که هرکس میتونه به قدر بضاعتش استفاده کنه و یک محل یادگرفتن و بعد هم لذت بردن است. حتی نوع طراحیش جوریه که همینطور که از پیادهرو رد میشی به سادگی میتونی واردش بشی، به همون سادگی که به سوپر مارکت و فروشگاه فلان وارد میشی. بعدشم توش احساسِ راحتی و خودمونیبودن داری، بعدم با اون کتابخونه و سینماتک و کافهتریا و اینا، هرکسی میتونه ازش استفادهی خودشو ببره و توی اون تنوع آثاری که اونجا هست بالاخره چیزایی که برای چشمش مناسب باشه پیدا کنه، حتی بچهها میتونن با مجسمهها رابطه برقرار کنن». (ص113) معماری اندیشی زومتور، پیتر؛ ترجمه علیرضا شلویری، انتشارات پرهام، چاپ اول، 1394، قیمت: 11 هزار تومان «اگر در انتهای روز، کار زیبا نشدهباشد، تعمدا واژه زیبا را بکار بردم، . . . اگر فرم مرا تکان ندهد، به نقطه آغاز برمیگردم و از اول شروع میکنم». (ص 87) «. . . معماری به مثابه جزئی از محیط اطراف است. چیزی که مرا مجذوب خود میکند، ایده خلق ساختمان با مجموعهای بزرگ از ساختمانها و یا حتی ساختمانی کوچک است به نحوی که به بخشی از محیط اطرافش تبدیل شود». (ص 77) انسانشناسی شهری فکوهی، ناصر؛ نشر نی، چاپ هشتم، تهران 1391 «آهن مادهای بود مردمی؛ که با قابلیت انعطاف، تغییر شکلپذیری و خمیدن، با قابلیت ترکیب، تاثیرپذیری از محیط و در یک کلام، با ناکامل و معیوببودنش، در برابر سنگ قرار میگرفت. سنگ مادهای بود اشرافی، بدون انعطاف، سخت و خم ناشدنی، تاثیر ناپذیر از محیط؛ مادهای کامل و بیعیب: دموکراسی مغشوش انسانها در برابر استبداد بیغش خدایان. آهن به انسان شباهت داشت؛ همچون انسان در برابر طبیعت ضعیف و شکننده بود، و در همانحال، همچون انسان سرسخت، و هرچند دردکشیده و آزاردیده از طبیعت، اما سرکش و مقاوم در برابر آن. آهن همانند انسان مدرن، زاده عصر صنعتیشدن بود. تولید انبوه آن تنها با پیشرفتهای علمی اواخر قرن هجدهم و هم زمان با انقلاب فرانسه ممکن شد. انسان مدرن زادهمیشد و آهن از انزوای تاریخی خود بیرون میآمد». (ص 268) |